زندگی پس از مرگ
دسته بندي :
عمومی »
گوناگون
حالت روح..................................................................................................................
موفق سؤال و جواب....................................................................................................
مرحله پس از سؤال فرشته ها......................................................................................
اشكال و حل...............................................................................................................
نفخه صور...................................................................................................................
واي بر حال جهنمي ها................................................................................................
موفق ميزان سنجش اعمال...........................................................................................
موقف حساب.............................................................................................................
موقف نامه هاي عمل..................................................................................................
موقف صراط...............................................................................................................
نكاتي پيرامون عالم بهشت و دوزخ.............................................................................
مرحله ظاهر شدن باطنها..............................................................................................
حالت روح
روح پس از مفارقت از بدن جسماني و
عنصري ، كاملا" به بدن برزخي و قالب مثالي تعلق ميگيرد . تفضيل مطلب اين كه
سنت الهي چنين است كه در جهان خلقت ، بين مراتب لطيف و ثقيل ، حد وسطي قرار داده
شده است . اين موجود وسطي ، نه از نظر لطافت و نازكي مثل مرتبه اول است و نه در
سنگيني و كثافت چون مرتبه آخر . يك رو به بالا دارد و رويي به پايين و آن دو مرحله
را به هم مرتبط مي سازد . اين مقطع وسط را (( برزخ )) مي گويند .
جهت روشن
شدن موضوع به ذكر دو مثال مي پردازيم :
هر درختي
را كه مشاهده مي كنيم يك مرتبه از مرحله دانه به مرحله درخت بودن نرسيده است . اول
، حبه را مي كارند ، رشد مي كند و درخت مي شود ، شاخ و برگ و گل مي دهد و سپس از
آن گل ، ميوه پديد مي آيد . بين مرحله حبه و ميوه وجود درخت ، فاصله است . لذا مي
توانيم درخت را برزخ اين دو مرحله بدانيم
پس در صقع عالم كبير هم اين مبنا
رعايت شده است و موجودات برزخي ، رابط بين روح مطلق و جسم مطلق اند. انسان هم به
عنوان موجود عالم هستي همين گونه است يعني روحي دارد و بدني . اين بدن كثيف و
مزبله با روح شريف علوي و عالي مقام و داراي شأن « نفخت فيه من روحي» خيلي
فاصله دارد
پس چگونه
بايد اين نفس شريف آسماني و كبوتر عالم قدس را با بدن عنصري و مادي مرتبط كرد ؟
بايد بين روح لطيف انسان و بدن مادي او يك بدن ديگري نيز وجود داشته باشد كه لطيف
تر از بدن عنصري باشد و آن بدن برزخي يا قالب مثالي است كه از اول تكون و خلقت با ما
هست . الان هم كه حيات داريم روح ما علاقه و تعلق اوليه اش به آن بدن برزخي است و
به واسطه او با بدن عنصري مرتبط مي شود. اما چرا بدن مثالي و واسطه اي مخفي و
پنهان است و آنچه ديدني مي باشد مادي است ؟
علتش آن
است كه ما دائما" سرگرم به دنياييم و اشتغالات مفرط داريم .كثرت مشاغل مادي و
سرگرمي هاي عالم طبيعي ، مانع از اين است كه انسان به خود برسد و به حقيقت خويش پي
برد اما گاهي كه مشغله و گرفتاري كم مي شود آن بدن برزخي نمايان مي گردد .
مثلا" به هنگام خواب ، چون مقداري از عوالم مادي بركناريم آن بدن نمايان مي
شود . با آن بدن خواب مي بينيم ، مي رويم و مي آييم ، حرف مي زنيم . در غير خواب
نيز اگر قادر شويم روح را از اشتغال به بدن مادي منصرف كنيم و به قول ابن سينا باز
هم ممكن است روح به بدن مثالي توجه بيشتري كند و حرف بزند و بعضي چيزها را نيز
بيان كند اما عملي شدن اين كار عمدتا وقتي است كه بدن طبيعي به كلي از كار بيفتد و
روح از آن مفارقت كند لذا بايد تعلق آن به بدن مثالي قوي تر بشود زيرا الان هم
تعلق وجود دارد ولي تعلقي ضعيف . پس اگر روح ابتدا به بدن مثالي تعلق نداشته باشد
بعدا" هم نمي تواند به آن تعلق گيرد . اين است كه ائمه اطهار _ عليهم السلام
_ فرموده اند : ارواح مومنين و شيعيان ما پس از ارتحال و مفارقت از اين عالم ، به
بدن مثالي تعلق مي گيرد و سپس در غرفه هاي
بهشتي جاي ميگيرند .
امام صادق
(ع) در اصول كافي مي فرمايد : « ان ارواح المومنين في حجرات في الجنه يا كلون طعامها
و يشربون من شرابها و يقولون ربنا اقم لنا الساعه و انجزلنا ما وعدتنا و الحق
آخرنا باولنا»
يعني :
مومنين و پيروان ما پس از مردن ، روحهايشان با آن بدن مثالي در حجره ها و غرفه هاي
بهشت ، منزل مي گيرند ، از غذاهاي آن بهشت مي خورند و از آبهاي آن مي نوشند و
ضمنا" عرض مي كنند كه بارالها اين كم است و ما بهشت عالم آخرت و نعيم ابدي و
دائمي را مي خواهيم . بارالها روز قيامت را به پاي دار و مارا به محشر و كبرا وارد
كن و آنچه را در دنيا به ما وعده دادي به انجام برسان .
دقت كنيد
كه اين بهشت عالم برزخ است ولي مومنين ، آن بهشت اصلي و اخروي را مي خواهند .
آنجا چيزهايي دارد كه اينجا نيست .
مثلا" در آخرت ، حوريه است ولي شايد در برزخ نباشند . اين است كه مي گويند :
خدايا ما آن بهشت را مي خواهيم . خدايا ! عجالتا" به اين جايگاه رسيده ايم
اما رفقا و دوستان و عقب مانده هاي قافله را هم به ما برسان . يعني به همين جايي
كه اكنون هستيم آنان را نيز برسان .
در حديث
ديگري آمده است : وقتي مومني رحلت مي كند روحش به حلقه و محفل مومنين كه در بهشت
برزخي اند وارد مي شود و آنها از وي مي پرسند كه رفقا و دوستان دنيوي ما
مثلا" فلان كس ، فلان همسايه ، در چه حاليست ؟ اگر او بگويد كه زنده است ،
اميدوار ميشوند كه انشاءالله به سعادت خواهد رسيد و به آنها ملحق خواهد شد و
اگر بگويد مدتهاست از دنيا رفته ، افسوس و اندوه مي خودند كه آه ! سقوط كرده و
بدبخت شده است زيرا اگر خوشبخت و سعادتمند بود در محفل ما وارد مي شد . معلوم مي
شود آن بيچاره به جاي بدي رفته است .
موقف سوال و جواب
پس از قبض روح و دفن ميت ، نوبت به ملكي به نام (( رومان )) كه
لقبش (( فتان القبور )) است مي رسد . اولين فرشته اي كه بر انسان فرود مي آيد اوست
. در صحيفه سجاديه مباركه دعايي است راجع به سلام ودرود و تحيت به فرشتگان . زيرا
ما بايد قبل از مردن با آنها آشنايي داشته باشيم كه بعد از مرگ و انتقال به عالم
برزخ ، سرو كار انسان با آنان زياد خواهد بود . حداقل يك سوره قرآن و حمد قرائت
كنيد و به ايشان
هديه نماييد
اين صحيفه ، همچنان پيچيده برگردن وي
تا روز رستاخيز مي ماند . روز قيامت كه فرا رسيد، باز شده و جلو چشم انسان قرار مي
گيرد . البته اين فرشته ، مأمور عذاب نيست و فقط همين كار مذكور را به جا مي آورد
. پس از خروج اين ملك ، دو فرشته ديگر به نامهاي (( نكير)) و((منكر)) يا ((بشير)) و
((مبشر)) وارد مي شوند . نكير و منكر با قيافه اي قبيح و ترسناك بر بدكاران و
گناهكاران نازل مي شوند و بشير و مبشر با چهره اي زيبا و خوش بر مومنين و دارندگان
عمل صالح وارد مي گردند و انيس و مونس ميت مي شوند . اين دو ملك ، حسب مورد رو به
ميت كرده و مي پرسند : ((من ربك )) خداي تو كيست ؟ كه را مي پرستيدي ؟ آيا مي
تواند بگويد من معرفت الله پيدا نكرده ام ؟ اگر بگويد پروردگار من كسي است كه پدر
و مادرم آن را مي پرستيدند
، قبول نمي كنند . اگر بگويد خدايي را كه در آسمانهاست مي پرستيدم
؛ اشتباه است . زيرا خدا كه تنها در آسمان نيست بلكه در همه جا وجود دارد . بايد
بگويد : (( خدا و رب من آن خدايي است كه جلالش ، جليل و مقامش ، منيع است . مجد و
عظمت كبريايي اش تمام عالم هستي را فرا گرفته ؛ آن پروردگاري است كه دست فكرو عقل
بشر به اين آساني ها به جلال ربوبيتش و عظمت و مجد كبريايي وي نمي رسد .)) آري تا
اندازه اي اين پاسخ پذيرفته مي شود .سئوال دوم : ((من نبيك )) است .